...ضـ ـــربـــان زنــ♥ــدگــــــی...

مینویسم که بگذرد...و مینویسم که یادم بماند چگونه گذشت...

...ضـ ـــربـــان زنــ♥ــدگــــــی...

مینویسم که بگذرد...و مینویسم که یادم بماند چگونه گذشت...

آدم!!!


       

آدمهای ساده را دوست دارم. 

همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.

همان ها که برای همه لبخند دارند.

همان ها که همیشه هستند،

برای همه هستند.

آدمهای ساده را

باید مثل یک تابلوی نقاشی

ساعتها تماشا کرد؛

عمر‎ ‎شان کوتاه است.

بس که هر کسی از راه می رسد

یا ازشان سوء استفاده می کند یا زمینشان میزند

یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.


آدم های ساده را دوست دارم...

 
بوی ناب “ آدم ” می دهند...

خدای زیبای من

خدای زیبای من

همه لحظه هایم بی تو خاموش می شوند …

چراغی روشن کن ،

من از بی تو بودن میترسم !   


عاشقانه ها..

زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی می کنند….  

 عکس ها و جملات کوتاه عاشقانه 2012|www.shadifun.com 

 خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن...

مار از پونه بدش میاد....

دیشب رفته بودم هیئت خدا قسمت نکنه کنار یه بچه نشستم کثیف ولچر .. 

اول که آب از دهنش آویزون بود و مدام دور و بر من میچرخید...مامانش یه شکلات بهش داد و شروع به خوردن کرد..همه دست و دهنش چسبونکی شده بود..(منم حساس ) هی بلند میشد و تا میرفت بیوفته دستشو به من میذاشت که نیوفته... 

نمیدونم چه انسی با من پیدا کرده بود که مدام به کتف من میزد و با زبون بچگونش باهام حرف میزد..ول کن هم نبود..شایدشبیه همزادش بودم....منم فقط حرص میخوردم 

خلاصه شکلاتش تموم شد ..مامانش یه شیشه آب از کیفش آورد بیرون..شیشه رو گرفت بخوره..انگار کرمش میومد یهو اینطرفی شد و آبو ریخت روی پای من........یعنی منو میگی دلم میخواست گردنشو بگیرم انقدر بپیچونم بپیچونم تا خفه بشه..مامانش کلی معذرت خواهی کرد منم با اون لبخند زورکی هام گفتم اشکال نداره بچس دیگه ... 

 تازه آدم شده بود که زن بغلی یه کلوچه بهش داد ( نده خانوم نده) من که داشتم دیوونه میشدم دیگه قید چادرمو زدم و بیخیال شدم.. 

یعنی فکر همه چیزو میکردم جز این: 

بگید چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

چشمتون روز بد نبینه ..آقا یه عطسه کردــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون موقه کاردم میزدی خونم در نمیومد...اگه این بچه رو یه جا تنها گیرش میاوردم که میدونستم چیکارش کنم... 

آخر سرم چادرم و برعکس کردم اومدم خونه...اصن یه وضی

جملات زیبا

هرگز با احمق ها بحث نکنید.

آنها اول شما را تا سطح خودشان پایین می کشند،

بعد با تجربه ی یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می دهند. 

                                                                       مارک تواین

جر و بحث

وعده دیــــــــدار

 

بی گمان روزهای زودگذر عمر بزرگترین سرمایه ما انسانها برای رسیدن به سعادت جاودان است...

 

87/2/28 وقتی 15 سالم بود (یعنی اول دبیرستان) آخرین روز امتحانات پایانترم با 9 تا از دوستای صمیمی و شیطونم که کلاس و مدرسه رو دستمون میچرخید  قرار گذاشتیم  

91/10/12 ساعت 9 صبح 

روبروی در مدرسه ای که توش درس میخوندیم همدیگرو ببینیم......

قرار شد اگه ازدواج کردیم یا بچه داریم با همسر و بچه بیایم..... 

بعد از 4 سال و نیم  امروز روز دیدارمون بود .....!! وقتی داشتم میرفتم یه حس عجیبی داشتم!!!  

از اینکه با دوستایی روبرو میشم که بهترین خاطرات دوران تحصیلمو باهاشون داشتم بسیار خوشحال بودم ...

اصلا نمیدونستم همه میان یا نه ... یادشون مونده یا نه

وقتی رسیدم یک از دوستام اونجا بود... چقدر حس قشنگی بود.. 

کلی از خاطرات گذشته رو یادآوری کردیم وحرف زدیم و ... 

هرچی منتظر موندیم دیگه کسی نیومد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   

فقط 2 تاشون زنگ زدن گفتن یادمون بود ولی نتونستیم بیایم....بقیه هم هیـــــــچی !!! 

ذوق و احساس ندارن بعضیا(واااااالــــــــــــاااااا) خلاصه من و دوستمم رفتیم خونشون فیلم و عکسای عروسیشو دیدیم وکلی خوش گذروندیم... 

 منم ظهر برگشتم خونه.... 

اما همین که بهم ثابت شد خودم چقدر خوش قولم برام کافی بود(یه همچین آدمیم من)

------------HELP------------

امروز حدود یک ساعت و ده دقیقه دیگه امتحان الکترومغناطیس دارم...  

نمیدونید چقدر سختـــــــــــــــــــــه فقط هرکی این درس رو گذرونده میدونه!!!! 

خدا بخیـــــــــــــــــــــــر بگذرونه 

فـَـصــل ِ امــتـِـحــــان

فـَـصــل ِ امــتـِـحــــان


مَـــن

جــُـز مــُـرور رنگــ ِ چشــــمــ ـــانت  ...

و

خـَـط کشـــیــدن زیــر ِ دلتنگـــــــی هــایَمـ ..


هــیــچ دَرســـی نـَـدارمـــــ ..


بنگر به خودت...

 

ماندن سنگ بودن است و رفتن رود بودن.

بنگر که سنگ بودن به کجا میرسد جز خاک شدن!

و رود بودن به کجا میرود جز دریا شدن...

(دکتر شریعتی)